ناز و نیاز در روابط دو جنس در ایام قدیم، و نه یعنی نه در روابط امروزی

آذر
سنت فرهنگی مردسالار ناز کردن زن و نیاز مرد را امری ذاتی و فطری دانسته و این دو صفت را چنان در ادبیات تغزلی ، تقدیس کرده که این چنین نقش‌هایی را برای قوام و دوام ازدواج توصیه می ‌کند. تا آنجا که ادعا دارد خالق٬ طبیعت مرد را مظهر طلب عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوبی و معشوقی. روابط عاشقانه در ادبیات کلاسیک بر اساس دوگانه ناز و نیاز استوار است. چنانکه در شعر و نثر فارسی همواره معشوق به واسطه حسن و زیبایی‌اش ناز بنیاد می‌کند. مرد نیز خریدار حسن و وصال زن است و هر گاه زنی پای از جایگاه معشوقی فرا نهد و قصد عاشقی کند، حیا و نجابت او از میان رفته است چرا که شهوت و میل جنسی زن موضوعیتی ندارد، زن صرفا” در جایگاه معشوقی خویشتندار است که باید دائم خواست و تمنایش را پنهان و انکار کند و فقط هر از گاهی با ناز و کرشمه‌ای آمیخته به لطف، عاشق‌نوازی می‌کند به منظور این که توجهی اندک نثار مرد عاشق کرده باشد مبادا که مغرور شود. عاشق نیز با تمنا و زاری ، خریدار ناز معشوق است تا جایی که به هیچ روی دست از طلب بر نداشته، ثبات قدم و پافشاری در عاشقی را به عنوان نشانه از عشق راستین خود به معشوق مبذول می‌دارد. در این فرهنگ سکسوالیته زن سرکوب و نفی میشود و تعمدا” نادیده گرفته میشود چرا که زن نه به عنوان یک فرد انسانی بلکه به مثابه ابژه زیبایی و متاع جنسی شناخته می‌شود که وظیفه و کارکردی جز برآوردن نیاز شهوانی مرد ندارد. اما هرگونه نیاز جنسی و خواست شهوانی مرد را به رسمیت شناخته و حتی در مورد آن مبالغه و اغراق نیز صورت می‌گیرد. چرا که در چنین فرهنگی مردان مظهر قدرت اند و بکارگیری میل جنسی نیز به نوعی اعمال قدرت و سلطه بر بدن زن تلقی می‌شود.
اما امروزه با رشد و توسعه فرهنگی نقش‌ها و قالب‌های از پیش تعیین شده در روابط عاشقانه منقضی شده و سمت و سویی انسانی‌تر یافته٬ زن به جایگاه انسانی خود واقف شده، حقوق و مسئولیت‌های برابر طلب می‌کند. در دنیای امروز زن نیز مانند هر انسانی دارای امیال جنسی است ، تحصیل می‌کند، خواستار استقلال است، عاشق می‌شود و دیگر نیازمند آن نیست که سرمایه بدنی اش را در ازای سرپناه و غذا به مرد بفروشد. زن امروز برده جنسی نیست و حق دارد همسر یا شریک جنسی خود را انتخاب کند و این انتخاب به معنای آن نیست که همیشه و در همه حال آماده برقراری رابطه جنسی است. او از حقوق انسانی خود باخبر است و نیک می‌داند که در هرگونه رابطه جنسی رضایت و اشتیاق دوسویه اصلی انکارناپذیر است. در چنین جامعه ای اگر مردی به اصول فمینیسم و برابری جنسیتی باور داشته باشد و به میل ، رضایت و اشتیاق زن در سکس توجه داشته باشه باید همین قاعده ساده را به وضوح اعمال کند؛ ” نه یعنی نه ” و ” بله یعنی بله “. و اگر در مواردی به نظر میرسد که پارتنرش یا زنی که به او علاقه دارد آگاهی لازم در این زمینه را ندارد می‌تواند به جای هرگونه تعبیر و تفسیر گفتار و رفتارش در فضایی دوستانه و به روشنی شیوه نگاه خود را با او در میان بگذارد و صادقانه بگوید که تلقی من از کلمه ” نه ” چیزی جز″ نه ” نیست . ضمن این که در چنین مواقعی از دست دادن یک موقعیت سکس ، ارزش این را دارد که ناخواسته تبدیل به یک متجاوز یا آزارگر جنسی شویم. ارزش‌های گذشته در فضای روابط امروز کاربردی ندارد و «پافشاری و اصرار» بر تقاضای دوستی و یا رابطه جنسی هم دیگر به معنای ثبات‌قدم و صداقت در عشق نیست و مزاحمت و اذیت و آزار جنسی محسوب می‌شود. ضمن این که رضایتی هم که با اصرار بر شروع و یا ادامه دادن یک رابطه نیز ممکن است به خشونت منجر شده و تجاوز خواهد بود. هر گونه رضایتمندی که با التماس یا تشویق و ترغیب در روابط عاشقانه به دست آید نیز به نوعی تجاوز تلقی می‌شود. بنابراین طرفین ضمن احترام به خود و طرف مقابل‌، تصمیم و حق یکدیگر را بی کم و کاست می‌پذیرند و رفتار خود را تنها منطبق بر نظر و خواسته طرف مقابل تنظیم می‌کنند.
امتیاز شما به نوشته؟
[کل: 3 میانگین: 3.7]
اشتراک‌گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *