آنتونی بیور، نویسنده کتاب جدید تحسین شده درباره سقوط برلین، در مورد جنایت جنگی عظیمی که توسط ارتش سرخ پیروز انجام شده است.
زاخار آگراننکو، نمایشنامه نویس، زمانی که به عنوان افسر پیاده نظام دریایی در پروس شرقی خدمت می کرد، در دفتر خاطرات خود نوشت: «سربازان ارتش سرخ به «ارتباطات فردی» با زنان آلمانی اعتقاد ندارند. “نه، ده، دوازده مرد در یک زمان – آنها به طور دسته جمعی به زنان تجاوز می کنند.”
ارتش شوروی که در ژانویه ۱۹۴۵ به سمت شرق پروس پیشروی می کرد، در ستون های عظیم و طولانی، ترکیبی خارق العاده از مدرن و قرون وسطایی بود. تنوع شخصیت در میان سربازان تقریباً به اندازه تجهیزات نظامی آنها بود. مفت خوارانی بودند که کاملاً بی شرمانه مشروب می خوردند و تجاوز می کردند، کمونیست های آرمان گرا و سخت گیر و اعضای روشنفکری بودند که از چنین رفتاری وحشت زده شده بودند.
ریا و استالین در مسکو به خوبی میدانستند که چه خبر است. یکی بیان کرد که “بسیاری از آلمانی ها اعلام می کنند که تمام زنان آلمانی در پروس شرقی که در آن جا مانده اند توسط سربازان ارتش سرخ مورد تجاوز قرار گرفته اند”. مثالهای متعددی از تجاوز گروهی ارائه شد – «دختران زیر ۱۸ سال و زنان مسن».
مارشال روکوسفسکی دستور شماره ۰۰۶ را در تلاش برای هدایت “احساس نفرت در مبارزه با دشمن در میدان جنگ” صادر کرد. به نظر می رسد تأثیر کمی داشته است. فراخوانها برای انتقام از سرزمین مادری، که با تهاجم ورماخت نقض شد، این ایده را ایجاد کرده بود که تقریباً هر ظلمی مجاز است. بسیاری از زنان جوان سرباز و کادر پزشکی ارتش سرخ به نظر نمی رسید که آنها را تایید کنند. رفتار سربازان ما با آلمانیها، بهویژه زنان آلمانی، کاملاً درست است!» یک جوان ۲۱ ساله از گروه شناسایی آگراننکو گفت. به نظر می رسید تعدادی آن را سرگرم کننده می دانستند. چندین زن آلمانی نقل کردند که چگونه زنان سرباز شوروی وقتی به آنها تجاوز شده بود تماشا می کردند و می خندیدند. اما برخی از زنان به شدت از آنچه در آلمان شاهد بودند متزلزل شدند. ناتالیا گسه، دوست نزدیک دانشمند آندری ساخاروف، ارتش سرخ را در سال ۱۹۴۵ به عنوان خبرنگار جنگ شوروی مشاهده کرده بود. او بعدها گفت: “سربازان روسی به هر زن آلمانی از هشت تا هشتاد سال تجاوز می کردند.” ” ارتشی از متجاوزین”
نوشیدنی از هر نوع، از جمله مواد شیمیایی خطرناک کشف شده از آزمایشگاه ها و کارگاه ها، عامل اصلی خشونت بود. به نظر می رسد که سربازان شوروی برای حمله به یک زن به شجاعت الکلی نیاز داشتند. اما پس از آن، اغلب، بیش از حد نوشیدنی مینوشیدند و از آنجایی که نمیتوانستند این عمل را کامل کنند، به جای آن از بطری استفاده میکردند که تأثیر وحشتناکی داشت. تعدادی از قربانیان به شکل فاحشی مثله شدند.
در روسیه چنان بر موضوع تجاوزهای دسته جمعی ارتش سرخ در آلمان سرپوش گذاشته شده است که حتی امروز کهنه سربازان از اعتراف به آنچه واقعاً رخ داده است خودداری می کنند. با این حال، تعداد انگشت شماری که آماده صحبت آشکار هستند، اصلن پشیمان نیستند. یکی از آنها گفت: همه آنها دامن هایشان را برای ما بلند کردند و روی تخت دراز کشیدند. او حتی در ادامه به خود می بالید که «دو میلیون فرزند ما در آلمان به دنیا آمده اند».
توانایی افسران شوروی برای متقاعد کردن خود مبنی بر اینکه اکثر قربانیان یا از سرنوشت خود راضی بودند، یا حداقل پذیرفتند که نوبت آنهاست که بعد از آنچه ورماخت در روسیه انجام داده بود رنج ببرند، قابل توجه است. یک سرگرد شوروی در آن زمان به یک روزنامهنگار بریتانیایی گفت: «همنوعان ما آنقدر گرسنگی جنسی داشتند که اغلب به پیرزنهای شصت، هفتاد یا حتی هشتاد ساله تجاوز میکردند در کمال شگفتی٬ اگر نگوییم خوشحالی این مادربزرگ ها.»
عمق فاجعه و تضادهای روانی را آنجا می توان دید که زنانی که مورد تجاوز گروهی در کونیگزبرگ قرار گرفته بودند پس از تجاوز به متجاوزان خود التماس کردند که آنها را از آن فلاکت خلاص کنند و ٬مردان ارتش سرخ این خواسته را توهین به خود قلمداد کردند و پاسخ دادند: “سربازان روسی به زنان شلیک نمی کنند.” فقط سربازان آلمانی این کار را می کنند. ارتش سرخ توانسته بود خود را متقاعد کند که چون مأموریت اخلاقی رهایی اروپا از دست فاشیسم را بر عهده گرفته٬ میتواند کاملاً آنطور که دوست دارد، چه از نظر شخصی و چه از نظر سیاسی رفتار کند.
سلطهگری و تحقیر رفتار اکثر سربازان با زنان در پروس شرقی بود. قربانیان نه تنها بار سنگین انتقام جنایات ورماخت را متحمل میشدند، بلکه قربانی عملی به قدمت خود جنگ بودند. سوزان براون میلر، مورخ فمینیست معتقد است که تجاوز جنسی، عمل یک فاتح است که برای تأکید بر پیروزی خود، «جسم زنان دشمن شکست خورده» را هدف گرفته است. با این حال، پس از از بین رفتن خشم اولیه ژانویه ۱۹۴۵، سادیسم کمتری دیده شد.
زمانی که ارتش سرخ سه ماه بعد به برلین رسید، سربازانش تمایل داشتند زنان آلمانی را بیشتر به عنوان یک حق فتح تصادفی در نظر بگیرند. احساس سلطه قطعا وجود داشت، اما این شاید تا حدی محصول غیرمستقیم تحقیرهایی بود که خود آنها از سوی فرماندهان خود و مقامات شوروی در کل متحمل شده بودند.
عوامل دیگری نیز در کار بودند. آزادی جنسی موضوعی برای بحث های پر جنب و جوش در محافل حزب کمونیست در طول دهه ۱۹۲۰ بود، اما در طول دهه بعد، استالین ترتیبی داد تا جامعه شوروی عملاً غیرجنسی نشان داده شود. این هیچ ربطی به پیوریتانیسم واقعی نداشت: بلکه به این دلیل بود که عشق و رابطه جنسی با تعصبی که برای «فردزدایی» فرد طراحی شده بود، مطابقت نداشت. میل و احساسات انسانی باید سرکوب می شد. کار فروید ممنوع شد، طلاق و زنای محصنه مواردی بودند که مورد تایید حزب قرار گرفتند. تحریم های کیفری علیه همجنس گرایی مجدداً اعمال شد. دکترین جدید حتی تا سرکوب کامل آموزش جنسی گسترش یافت. در هنر گرافیک، طرح کلی سینههای زن به شدت اروتیک تلقی میشد. رژیم آشکارا می خواست که هر شکلی از تمایل به عشق به حزب و بالاتر از همه به رفیق استالین تبدیل شود.
اکثر سربازان بدآموخته ارتش سرخ از جهل جنسی و نگرش کاملاً ناروشن نسبت به زنان رنج می بردند. بنابراین، تلاشهای دولت شوروی برای سرکوب میل جنسی مردمش، چیزی را ایجاد کرد که یکی از نویسندگان روسی آن را نوعی “اروتیسم پادگانی” توصیف کرد که بسیار ابتداییتر و خشنتر از “بدترین پورنوگرافی خارجی” بود. همه اینها با تأثیر غیرانسانی تبلیغات مدرن و انگیزه های جنگ طلبانه و آتاویستی مردان که توام با ترس و رنج بود ترکیب شد.
رماننویس واسیلی گروسمن، خبرنگار جنگی وابسته به ارتش سرخ مهاجم، به زودی متوجه شد که قربانیان تجاوز فقط آلمانیها نیستند. زنان لهستانی نیز آسیب دیدند. زنان جوان روسی، بلاروسی و اوکراینی که توسط ورماخت برای کار برده به آلمان بازگردانده شده بودند، همینطور. او خاطرنشان کرد: “دختران آزاد شده شوروی اغلب شکایت می کنند که سربازان ما به آنها تجاوز می کنند.” دختری در حالی که اشک می ریخت به من گفت: پیرمردی از پدرم بزرگتر بود.
تجاوز به زنان و دختران شوروی به طور جدی تلاشهای روسیه برای توجیه رفتار ارتش سرخ را به دلیل انتقام از وحشیگری آلمان در اتحاد جماهیر شوروی تضعیف میکند. در ۲۹ مارس ۱۹۴۵ کمیته مرکزی کومسومول (سازمان جوانان اتحاد جماهیر شوروی) گزارشی از جبهه اول اوکراین را به مالنکوف همکار استالین اطلاع داد. ژنرال تسیگانکوف در اولین مثال می گوید: «شب ۲۴ فوریه، یک گروه ۳۵ نفره از ستوان های موقت در یک دوره آموزشی و فرمانده گردان آنها وارد خوابگاه زنان در روستای گروتنبرگ شدند و به آنها تجاوز کردند.»
در برلین، بسیاری از زنان برای شوک انتقام روسیه آماده نبودند، هر چند تبلیغات وحشتناک زیادی از گوبلز شنیده بودند. بسیاری به خود اطمینان دادند که اگرچه خطر باید در حومه شهر زیاد باشد، تجاوزهای دسته جمعی بعید است در شهر در مقابل چشم همه اتفاق بیفتد.
در داهلم، افسران شوروی از خواهر کونیگوند، مادر مافوق هاوس داهلم، یک کلینیک زایمان و یتیم خانه دیدن کردند. افسران و افرادشان رفتار بی عیب و نقصی داشتند. در واقع، افسران حتی به خواهر کونیگونده در مورد نیروهای خط دوم که از پشت سر می آیند هشدار دادند. پیش بینی آنها کاملاً درست بود. راهبه ها، دختران جوان، پیرزنان، زنان باردار و مادرانی که تازه زایمان کرده بودند، همگی بدون ترحم مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند.
با این حال، در عرض چند روز، الگویی از سربازان به وجود آمد که مشعل هایی را در صورت زنانی که در پناهگاه ها جمع شده بودند تا قربانیان خود را انتخاب کنند، ظاهر شد. این روند انتخاب، برخلاف خشونت بیرویه که قبلاً نشان داده شد، نشاندهنده یک تغییر قطعی است. در این مرحله سربازان شوروی شروع کردند به برخورد با زنان آلمانی بیشتر به عنوان غنایم جنسی جنگی تا جایگزینی برای ورماخت که خشم خود را بر آن تخلیه کنند.
تجاوز جنسی اغلب توسط نویسندگان در مورد این موضوع به عنوان یک عمل خشونت آمیز تعریف شده است که ارتباط چندانی با رابطه جنسی ندارد. اما این یک تعریف از دیدگاه قربانی است. برای درک جرم، باید چیزها را از دید مرتکب ببینیم، به ویژه در مراحل بعدی که تجاوز غیرقابل تشدید پس از هجوم شدید ژانویه و فوریه انجام شد.
بسیاری از زنان خود را مجبور کردند به یک سرباز “تسلیم” کنند، به این امید که او آنها را از دیگران محافظت کند. ماگدا ویلند، بازیگر ۲۴ ساله، از یک کمد در آپارتمانش در نزدیکی کورفورستنددامم بیرون کشیده شد. یک سرباز بسیار جوان از آسیای مرکزی او را بیرون آورد. او به قدری از داشتن یک بلوند جوان و زیبا هیجان زده بود که زود انزال کرد. با زبان اشاره، او خود را به عنوان دوست دختر به او پیشنهاد کرد که اگر او از او در برابر دیگر سربازان روسی محافظت کند، اما او رفت تا به همرزمانش ببالد و سرباز دیگری به او تجاوز کرد. الن گوتز، دوست یهودی ماگدا نیز مورد تجاوز جنسی قرار گرفت. زمانی که آلمانی های دیگر سعی کردند به روسها توضیح دهند که او یهودی است و مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، آنها پاسخ دریافت کردند: زن زن است”.
زنان به زودی یاد گرفتند که در “ساعت های شکار” غروب ناپدید شوند. دختران خردسال روزها در انبارها پنهان می شدند. مادران فقط در صبح زود هنگامی که سربازان شوروی از مصرف الکل از شب قبل خوابیده بودند، برای آوردن آب به خیابان میآمدند. گاهی اوقات یکی از مادران مخفیگاه دختران دیگر برای نجات دختر خودش لو میداد. برلینیهای مسنتر هنوز فریادهای هر شب را به یاد میآورند. نشنیدن آنها غیرممکن بود زیرا شیشه تمام پنجره ها در اثر انفجار شکسته بود.
برآورد قربانیان تجاوز جنسی از دو بیمارستان اصلی شهر بین ۹۵۰۰۰ تا ۱۳۰۰۰۰ بود. یک پزشک استنباط کرد که از حدود ۱۰۰۰۰۰ زن مورد تجاوز جنسی در شهر، حدود ۱۰۰۰۰ نفر در نتیجه آن جان خود را از دست داده اند که عمدتاً به دلیل خودکشی بوده است. گمان میرود که نرخ مرگ و میر در میان ۱.۴ میلیون قربانی در پروس شرقی، پومرانیا و سیلسیا بسیار بالاتر بوده است. تصور میشود که در مجموع حداقل دو میلیون زن آلمانی مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند و اقلیت قابلتوجهی، اگر نگوییم اکثریت، به نظر میرسد که چندین بار مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند.
اگر کسی سعی می کرد از یک زن در برابر مهاجم شوروی دفاع کند، یا پدری بود که از دخترش دفاع می کرد یا پسر جوانی که سعی می کرد از مادرش محافظت کند. همسایگان کمی پس از این رویداد در نامهای نوشتند: «دیتر سال ۱۳ ساله، خود را با مشتهای کوبنده به سوی مرد روسی که در مقابل چشمانش به مادرش تجاوز میکرد، پرتاب کرد و جز شلیک گلوله به خود موفقیتی حاصل نکرد. “
بعد از مرحله دوم یعنی اینکه زنان برای نجات خود از دست دیگران خود را به یک سرباز تقدیم کنند، نیاز پس از نبرد برای زنده ماندن از گرسنگی بوجود آمد. سوزان براون میلر اشاره کرد که “خط باریکی تجاوز در زمان جنگ را از روسپیگری زمان جنگ جدا می کند”. بلافاصله پس از تسلیم شدن در برلین، اورسولا فون کاردورف انواع زنانی را یافت که برای غذا یا سیگار، تن فروشی می کردند. هلکه ساندر، فیلمساز آلمانی که درباره این موضوع با جزئیات تحقیق کرده است، درباره این “منطقه خاکستری اعمال زور٬باج گیری، حساب کتاب و محبت واقعی” نوشته است.
مرحله چهارم شکل عجیبی از زندگی مشترک بود که در آن افسران ارتش سرخ با “همسران اشغالگر” آلمانی زندگی میکردند. هنگامی که زمان بازگشت به سرزمین مادری فرا رسید، تعدادی از افسران ارتش سرخ قصد ماندن در کنار معشوقه های آلمانی خود را داشتند٬ که مقامات شوروی زا به شدت خشمگین کرد.
حتی اگر تعریف فمینیستی تجاوز صرفاً به عنوان یک عمل خشونت آمیز ساده انگارانه باشد، هیچ توجیهی برای رضایت مردان وجود ندارد. در هر صورت، وقایع سال ۱۹۴۵ نشان می دهد که وقتی ترسی از مجازات وجود ندارد، روکش تمدن چقدر نازک می شود. همچنین جنبه بسیار تیرهتری از تمایلات جنسی مردان را نشان میدهد که باید به آن اعتراف کنیم.
منبع: TheGuardian
نویسنده: آنتونی بیور
با سلام، من چند جلد فصلنامه مربوط به مطالعات زنان دارم که میل دارم به کسانی که علاقمند هستند هدیه کنم. اگر علاقه دارید لطف کنید و با من تماس بگیرید. با سپاس فراوان