۹ درسی که فمینیست های امروزی می توانند از فعالان حق رای بیاموزند

معنی بعضی کلمات استفاده شده در متن:

سافرِجِت (suffragette): به اعضای جنبش حق رای زنان در بریتانیا سافرجت می‌گویند. این کلمه که ترکیب کلمه suffrage (به معنی حق رای) و پسوند -ette (پسوندی که به کلمه معنی کوچک/بی‌اهمیت می‌دهد) است، در ابتدا به منظور توهین و تمسخر به فعالین جنبش حق رای زنان بریتانیا نسبت داده شد. اما اعضای این جنبش تصمیم گرفتند که با باز‌پس‌گیری این کلمه، آن را از معنای توهین‌آمیز خود تهی کنند. بنابراین آنها نه تنها خود را سافرجت نامیدند بلکه نام روزنامه خود را نیز سافرجت گذاشتند.

سافرِج (suffrage): این کلمه که برگرفته از کلمه لاتین suffragium است به معنای حق رای یا حقِ رای دادنِ سیاسی برای همه افراد است.

یک قرن پس از مرگ امیلی دیویسن در مسابقات اسبدوانی اپسوم، جنبشی که حق رای را برای زنان به ارمغان آورد، هنوز آموختنی های زیادی برای کسانی دارد که به مبارزه برای برابری ادامه می دهند.

در ۴ ژوئن ۱۹۱۳ امیلی دیویسن که دو پرچم سافرِجت (جنبش فعالین حق رای زنان در بریتانیا) به همراه داشت- یکی لوله شده توی دستش و دیگری پیچیده به دور بدن و پنهان زیر پالتو- برای تماشای مسابقات اسبدوانی به اپسوم داونز رفت. در گوشه ای به انتظار ایستاد تا اسب ها به سرعت از مقابلش رد شوند، سپس از میان نرده های محافظ رد شده و ظاهرا مهار اسب پادشاه را گرفت. روز بعد روزنامه منچستر گاردین به نقل از یک شاهد عینی نوشت: “اسب افتاد روی زن و دیوانه وار شروع کرد به لگد زدن”. فیلم خبری تماشاگران مسابقه را نشان می دهد که برای دیدن واقعه به پیست هجوم می آورند.

دیویسن دچار شکستگی جمجمه و خونریزی داخلی شد. در خلال سیل نامه های تنفر آمیز به بیمارستان، بیهوش باقی ماند و چهار روز بعد درگذشت. هزاران تن از سافرجت های سپیدپوش با تاج های برگ بر سر به نشان پیروزی، برای خاکسپاری وی به خیابان های لندن آمده و شانه به شانه پشت بیرق های ارغوانی که همه را به ادامه مبارزه فرا می خواند راهپیمایی کردند.

گمانه زنی های زیادی درباره اهداف دیویسن وجود دارد. برای مثال بلیت برگشت قطاری که با خود داشت مدرکی ست دال بر این که تصمیم به مردن نداشته، اما شکی نیست که برای از جان گذشتگی و خطر برای احقاق حقوق زنان آماده بوده است. همانگونه که فرن ایبرامز در کتاب خود، دلیل آزادی می نویسد، دیویسن مکررا به خاطر فعالیت های سافرجت خود به زندان افتاده، دست به اعتصاب غذا زده و چندین بار به زور تغذیه شده بود.

در ۱۹۱۲ زمانی که به همراه تعداد زیادی از دیگر سافرجت ها در هالووی زندانی بود – جایی که دیویسن از آن به محاصره یاد می کند، چرا که درهای زندان زنان توسط نگهبانان شکسته شد- به این نتیجه رسید که یک تراژدی بزرگ ممکن است جان خواهرانش را نجات دهد. خود را از بالکن به پایین پرتاب کرد، به توری ها گیر کرد، بلافاصله دوباره تلاش کرده و روی پلکان فلزی سقوط کرد. این کار به دو شکستن دو مهره ستون فقرات و ضربه به جمجمه اش انجامید، اما مقامات بی اعتنا باقی ماندند. وی و سایر زنان همچنان مداوم و بی رحمانه وادار به تغذیه شدند.
در جنبشی که به اعمال جسورانه‌اش مشهور است، شجاعت دیویسن خارق العاده است. صد سال بعد، مدتهاست که حق رای زنان در اکثر کشورها – گرچه نه همه – به دست آمده است و انقلاب فمینیستی همچنان ادامه دارد. مبارزان در سراسر جهان برای سیاست های برابری‌ محور ، پایان دادن به فقر زنان، پایان خشونت جنسی، کنترل زنان بر بدن و سرنوشت خودبرای ابتدایی‌ترین و در عین حال رادیکال ترین خواسته خود می جنگند: برای این که با زنان مثل انسان رفتار شود. یک قرن پس از آن که در مراسم خاکسپاری دیویسن اعلام شد وی ” برای زنان جان سپرد” ، فمینیست های امروزی چه می توانند از سافرجت ها بیاموزند؟
۹ درسی که فمینیست های امروزی می توانند از فعالان حق رای بیاموزند

امیلی دیویسن در تلاش برای متوقف کردن اسب پادشاه در روز مسابقه به شدت مجروح شده و فوت می کند. تصویر از Getty Images

قدرت صدای خود را پیدا کرده و از آن بهره بگیرید
امروزه کمبود زنان در عرصه اجتماعی اغلب به کمبود اعتماد به نفس نسبت داده می شود و سافرِجت ها نیز بعضی اوقات با این مساله دست به گریبان بوده اند. مارگارت وین نوینسن، مبارز سرسخت، می نویسد اولین بار که در ۱۹۰۶ برای صحبت در جمع، بیرون کارخانه ای در جنوب لندن بلند شده دچار ” وحشت گیج کننده و حالت تهوع” بوده است. فریاد های تمسخر آمیز از میان صدها مرد که دورش جمع شده اند باعث شده که تقریبا تسلیم وحشت صحنه شود و بعد صدایی می شنود که زمزمه کرده ” برو جلو دختر، کارت درسته، حرفت را بزن”. کیتی ماریون بازیگر و سافرِجت در خاطرات خود در مورد اولین باری که نشریه برای زنان را در میدان پیکادلی می فروخت می نویسد: ” احساس کردم انگار هر چشمی که نگاهم می کرد خنجری بود که بدنم را می شکافت، آرزو کردم زمین باز می شد و مرا می بلعید. با این حال این حس برطرف شد و کم کم به یک قهرمان واقعی تبدیل شدم”.

به ملاحت بیش از اندازه بها داده شده
زن ها در ابتدای قرن گذشته محدود به قید و بند ایده آل های زنانه بودند: انتظار می رفت که مودب، سر به زیر و فروتن باشند و هنوز هم همینطور است. اما سافرجت ها زیر بار نرفتند. همانطور که املین پنکهرست، رهبر سافرجت های شبه نظامی زمانی گفته است، «ما همه ایده های قراردادی ” خانم ” و “شایسته” بودن را دور ریختیم و به شیوه خودمان همه آن ها را با یک سوال سنجیدیم : آیا این معیار به درد میخورد؟»
این مسئله توسط فرد پتیک-لارنس هم انعکاس یافته است. وی که برای حق رای زنان در کنار همسرش که او هم املین نام داشت به شدت مبارزه کرد، در کتاب ۱۹۱۱ خود حق رای زنان، فریادی حمایتگرانه سر می دهد: ” هیچ چیزی بیشتر از تجلیل سربه راهی به عنوان یک فضیلت والا و شریف، پیشرفت نسل بشر را به تعویق نینداخته است. شاید اغلب مصلحت به تسلیم باشد، ممکن است حتی گاهی اوقات انجامش برای اجتناب از شر بزرگتر از لحاظ اخلاقی صحیح باشد، اما تسلیم ذاتا زیبا نیست، عموما بزدلانه است و غالبا از نظر اخلاقی اشتباه.”

از دشمنان نیرو بگیرید
هر کسی که آنلاین برای فمینیسم مطلب نوشته باشد می داند ممکن است جواب های زننده دریافت کند و سافرجت ها هم نامه های توهین آمیز دریافت می کردند. در کتاب جویس مارلو، رای برای زنان که بسیاری از این خاطرات از آن برگرفته شده اند، وی نامه‌ای آورده است که به هیو فرانکلین فعال سافرجت مذکر فرستاده شده و لحنی آشنا دارد. ” ما به تو و ننه پنکرست پیر ( کرم فسیل) پنج سال حبس با اعمال شاقه می‌دهیم و بعد هر دوی شما را با هم می‌سوزانیم . تو یک سگ ولگرد کثیف و یک دیوانه ی خطرناکی”.

اما آنها فقط ناچار به مقابله با نامه های تهدیدآمیز نبودند. در جلسات سافرجت ها موش ول می کردند، به زنها تخم مرغ و ماهی گندیده پرت می کردند. نوینسن یک بار نوشت کلاه های عظیمی که آن وقت ها مد بود قدرت دید شان را تا حد زیادی می‌گرفت، اما لبه های عریض کلاه، ما را از اشیای تیز و فلفل قرمزی که رویمان پاشیده میشد حفاظت می‌کردند”.
بدخواهان آنها اغلب خیلی قدرتمند بودند. وینستن چرچیل جنبش نظامی را “چشمه ی جوشان دروغگویی” توصیف کرد و آرتور کانن دویل “اوباش مونث”. تنها پاسخ درخور، قدرت گرفتن از توهین ها بود. هلن لوییز معاون سردبیر مجله نیو‌استیتمن می نویسد: ” امروزه کامنت های نوشته شده برای هر مطلبی در مورد فمینیسم، توجیه کننده ی لزوم وجود فمینیسم هستند.”، حرفی که انعکاس‌دهنده ی خاطرات ربکا وست در مورد وقایع یک قرن پیش است. وست می نویسد: ” نیروی واقعی که جنبش سافرج را ساخت، کیفیت مخالفت ها بود. زن ها با گوش کردن به سخنرانی های ضد سافرج برای اولین بار فهمیدند مردها واقعا در موردشان چطور فکر می کنند.”

قبول کنید که این دشمنان شامل زنهای دیگر هم می شوند
در یک جامعه ی مردسالار، زنها اغلب طوری بار آورده میشوند که با مردها همذات پنداری کنند و دیدگاه های مردان و حقوق آنها را برتر ببینند، بنابراین تعجب آور نیست که بسیاری از زنان با آزادی خود مخالفت میکنند. در دوران سافرج برجسته ترین مخالف مونث ملکه ویکتوریا بود، یک بار نامه ای نوشت با این مضمون که ” سخت مشتاق به خدمت گرفتن هر کسی ست که بتواند برای ملحق شدن به مقابله با این “حماقت شرورانه و جنون آمیز” حقوق زنان، سخنرانی کرده یا بنویسد، علیه اینهمه وحشتی که به همراه آورده و بر همجنسان نگون بخت من چنبره زده است”.
تعدادی گروه های ضد سافرج پرطرفدار وجود داشتند، از جمله لیگ ملی مخالف سافرج زنان به رهبری فردریک هریسن که ادعا کرده بود ” زنان بایستی جنبش زنانه را نابود کنند”. جشن گرفتن شکست زنان اصلا درست نیست، اما می‌توانیم در مورد هریسن استثنا قائل شویم.


بخت و اقبال یاور دلاوران است

بعد از گردهمایی سی هزار سافرِجت در ۱۹۰۶ ٬ املین پتیک-لاورنس گفت که تا به حال ” هرگز هیچ کسی را به نترسی این دختران جوان ندیده است: “هرگز سافرِجت تحت تهدید و خشونتی ندیده ام که آرام و خونسرد نباشد.”
چنین شجاعتی ضروری بود چرا که زنان اغلب با خشونت جدی مواجه بودند. برای مثال در ۱۸ نوامبر ۱۹۱۰ ، روزی که به جمعه سیاه معروف شد، املین پنکهرست ۳۰۰ زن را برای اعتراض صلح آمیز به سمت مجلس عوام رهبری کرد. در آنجا با پلیس مواجه شده و مورد ضرب و جرح و خشونت جنسی قرار گرفتند. در کتاب مارلو از قول یکی از این زنان اینطور نقل شده است: “پاسبان ها و لباس شخصی هایی که در میان جمعیت بودند من را از پشت سر گرفته، درملا عام پستان هایم را چنگ زدند، و مردهای دیگر از آنها پیروی کردند… دامنم را تا جای ممکن بالا بردند و پاسبان سعی کرد من را با بالا بردن زانویش از روی زمین بلند کند و چون موفق نشد، من را به میان جمعیت پرتاب کرده و مردها را ترغیب کرد که با من هر طوری که می‌خواهند رفتار کنند”. وی بعدا برای کبودی سینه اش تحت درمان قرار گرفت.

در طول مبارزه انتخاباتی شبه نظامی، هزار سافرجت در انگلستان به زندان افتادند و بسیاری دست به اعتصاب غذا زدند و ناچار شدند با فرآیند شکنجه وار تغذیه به زور مقابله کنند. در ۱۹۱۳، قانون موش و گربه ارائه شد، قانونی ظالمانه که می گفت سافرجت‌ها می توانند تا دم مرگ اعتصاب غذا کنند، برای بهبودی از زندان آزاد شوند، دوباره برای گذراندن بقیه دوران محکومیتشان به زندان برگردانده شوند و این کار تا پایان دوران محکومیت شان ادامه یابد.

سافرِجت ها علی رغم مخالفت ها و پیامدهای فوری به فعالیت های خود ادامه دادند. ایبرامز یکی از این حرکت های اوایل دهه ۱۹۱۰ را اینگونه توصیف می کند: ” دو روز جداگانه، در یک زمان از پیش تعیین شده و بی هیچ هشداری، صدها زن با لباس رسمی از خیابان آکسفورد تا وایت هال، از پیکادلی و خیابان باند، چکش به دست راه افتادند… و صدها متر مربع ویترین مغازه نابود شده بر جای گذاشتند.” املین پنکهرست یکی از تظاهرکنندگانی بود که بازداشت شد. فمینیست های مدرن ممکن است با بعضی از اعمال ویرانگرانه سافرجت ها مخالف باشند، اما جسارت آنها همچنان الهام بخش است.

کریستابل پنکهرست در میدان ترافالگار، ۱۹۰۸. عکس از مری ایوانز

تبلیغات قدرت است
سافرجت ها سرشار از خلاقیت و دائما در حال ابداع راه های جدید برای جلب توجه سیاستمداران و عموم مردم بودند. در یک مورد، دو زن خود را به صورت نامه های انسانی به دفتر نخست وزیر پست کردند، و در دیگری، سافرجت ها سوار قایق شده و به سمت تراس پارلمان که ۸۰۰ نفر برای صرف چای گرد آمده بودند حرکت کردند. وقتی جلوی دیدشان قرار گرفتند دو بنر را باز کردند، اولی با جزییاتی از راهپیمای آینده شان و دومی با نوشته ی ” وزرای کابینه به طور خاص دعوت هستند”.
گزارشی در دیلی اکسپرس ۱۹۰۹ داستان سافرجت جوان ،موریل مترز را روایت میکند که ” به تنهایی از شهر هندون سوار بالن به سمت وستمینستر روان شد”. مترز در حال پرواز اعلامیه هایی در مورد حق رای زنان پایین می ریخت و عاقبت در حوالی شهر با کمک یک ” کشاورز مهربان و مبهوت ” به زمین نشست.
در ۱۹۱۱ سافرجت ها تحریم سرشماری راه انداختند که در خلال آن زن ها تمام شب بیرون می ماندند :” وقتی کسی زن‌ها را به شمار نمی‌آورد، پس در سرشماری هم نباید شمرده شوند”. بعضی ها با ارابه های اسبی به پارک های بزرگ رفتند و برخی شب را به اسکیت کردن اطراف پیست هایی که برای این منظور باز نگه داشته شده بودند، گذراندند، و دیویسن، با قدری خوراکی در یک کمد وسایل نظافت مجلس عوام مخفی شد. (سالها بعد تونی بن نماینده سابق و سیاستمدار چپ گرای بریتانیایی، برای یادبود نقش خارق العاده ی دیویسن در دموکراسی پلاکی را مخفیانه در این کمد نصب کرد).
اگر سعی دارید حرکت مردمی محبوبی خلق کنید مسلما لازم است که محبوب باشید و سافرجت ها بودند: قریب به نیم میلیون نفر در تظاهرات ۱۹۰۸ هاید پارک آنها شرکت کردند. تبلیغات مبارزاتی و قدرت پیام مرکزی بود که آنها را به آنجا آورد، و نیز این حقیقت که از نظر این شرکت‌کنندگان، سافرجت بودن و رویکردی انقلابی به زندگی زنانه هیجان‌انگیز به نظر می رسید. امروزه معمولا بین آنهایی که با طنز کار فمینیستی می کنند و آنهایی که خشم فیلتر نشده را ترجیح می دهند تنش وجود دارد. سافرجت ها نشان دادند که هر دوی این ها ضروری اند.


نیروی همبستگی

اغلب گسست های عمده در جنبش سافرج وجود داشت، اما همچنان اتحاد کافی برای ادامه حرکت و رسالت در جنبش سافرج هم وجود داشت. یک مثال بارز آن در ۱۹۰۶ بروز کرد، وقتی که میلیسنت گرت فاوست، رهبر جبهه غیر نظامی جنبش نامه ای در حمایت از شبه نظامی ها به تایمز نوشت. ” از این موقعیت برای گفتن این نکته استفاده می کنم که به نظر من آنها نه تنها به جنبش آسیب نرسانده اند، بلکه در خلال ۱۲ ماه گذشته در مطرح کردن خواسته شان در حیطه ی سیاست های عملی، از تمام آنچه که ما توانسته ایم در تمام مدت کسب کنیم، موفق تر بوده اند “. این اظهارنظری سخاوتمندانه از زنی بود که مبارزات محتاطانه‌اش در طول سالیان متمادی، اغلب نیروی اساسی در مبارزه برای حق رای محسوب شده است.
بسیاری از سافرجت ها همچنین متوجه شدند که زنها میتوانند توسط عواملی ورای جنسیت شان سرکوب شوند و زحمات بسیاری برای برای حمایت از خواهرانشان متحمل شدند. برای مثال، زمانی که لیدی کنستانس لیتن در ۱۹۰۹ زندانی شده و به سرعت آزاد شد، مصمم شد این حقیقت را آشکار کند که سافرجت های طبقه کارگر با رفتاری به شدت بی رحمانه تر از وی مواجه شده اند. بنابراین با قیافه ی مبدل خیاطی به نام جین وارتون به لیورپول سفر کرد و یک تجمع اعتراضی راه انداخت. زندانی شده و هشت بار به زور تغذیه شد، که فرضیه‌اش را تایید کرد. این تجربه برای سلامتش مفید نبود و در ۱۹۱۰ دچار حمله قلبی و چندین سکته شد، اما متوقف نشد. وی خود را چنان وقف این جنبش کرده بود که حرف “V” بزرگی به نشانه ی رای روی پستانش حک کرد و تا زمان مرگ در ۱۹۲۳ به کمپین حق رای ادامه داد.

هیچ وقت مایوس نشوید
خیلی از فمینیست های امروزی به خاطر مشکلاتی که انگار حل نشدنی و ادامه دار هستند، از فرسودگی روانی و خستگی شکایت دارند. سافرجت ها هم احتمالا گاهی اوقات همین حس را داشته اند. تاریخ اغلب روی ۲۰ سال اخیر تمرکز دارد، اما زنان بیش از یک قرن برای به دست آوردن حق رای مبارزه کردند که شروع آن با کمپین مری ولستون کرافت در سال ۱۷۹۲ و تاکید بر نیاز به مشارکت سیاسی زنان بود. چهل سال بعد در ۱۸۳۲ اولین طومار برای حق رای زنان به مجلس عوام ارائه شد، و در طول صد سال بعد مبارزان به فشار آوردن، خلاقیت و نیرو بخشیدن به مبارزه شان ادامه داده و پرچم را از زنی به زن دیگر دست به دست کردند تا این که سرانجام در ۱۹۲۸ حق رای برابر را به دست آوردند.

فقط پیروزی را بپذیرید و بس
امروزه اغلب بحث می‌شود که چه کسی باید نماینده فمینیسم باشد، اما مبارزه حق رای نشان داد که ما به تمامی طیف نیاز داریم: شورشی‌ها، نظریه‌پردازان، مبارزان خستگی‌ناپذیر، سیاستمداران همدل، آنهایی که قوه طنزشان مسایل زنان را در مرکز توجه قرار میدهد، کسانی که از خشمشان انگیزه می‌گیرند، و آنهایی که در سکوت، محتاطانه و آرام‌آرام مشکلاتی که باعث می شود دیگران ناامید و تسلیم شوند را رفع می کنند. ما به کسانی نیاز داریم که به نتیجه‌ای جز پیروزی راضی نیستند. زنانی مانند این زنی که در دیلی تلگراف ۱۹۱۳ نوشت:” جناب، ظاهرا همه موافق ضرورت پایان دادن به بحران جنبش زنان هستند، اما ظاهرا هیچ کسی نمی‌داند چطور این کار را انجام دهد. تنها دو راه برای انجام این کار وجود دارد، هر دو موثر خواهند بود. ۱. همه زنهای انگلستان را بکشید. ۲. به زنان حق رای دهید. با احترام، برتا بروستر.

مترجم: فرناز خوشبخت
منبع:
https://www.theguardian.com/world/2013/may/29/nine-lessons-suffragettes-feminists

امتیاز شما به نوشته؟
[کل: 1 میانگین: 5]
اشتراک‌گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *