برای هرکس که زن زاده شده باشد، مورد قضاوت واقع شدن در همه کارها، تجربه ای هر روزه است. بیشتر مردم، حتی به شکل ناخودآگاه، تصویری کلی در ذهن دارند در مورد اینکه زنان چطور به نظر میرسند و چطور رفتار و صحبت میکنند و اغلب آنها تمایل دارند این ایده کلیشان را به دیگران منتقل کنند. اما اگر شما یک زن جوان و موفق هستید که بر اساس تصمیم شخصیتان بچه دار نشدهاید، باید انتظار داشته باشید که به طور کاملاً متفاوتی مورد قضاوت قرار بگیرید.
رحم من موضوع مکالمههای نامتعارف بسیاری بوده است. مثلاً برخی دوستان قدیمی به من توصیه میکنند که قبل از سن سیسالگی و قبل از اینکه بدنم نازا شود بچه دار شوم. به من بهطور مرتب یادآوری میشود که هیچکس تنها با یک نوه راضی نیست. بااینکه من جوان و سالم هستم و یک رابطه درازمدت دارم، فکر نمیکنم بچهدار شدن کلید خوشبختی یا ارزش یافتن زندگی من باشد. برای من این کلید، شغل من است. در نظر بسیاری تصمیم برای بچه دار نشدن کاملاً منطقی است. اما برای تعداد بسیار بیشتری از افراد این تصمیم یک گستاخی خودخواهانه است.
طبق گزارش موسسه اربن کمترین نرخ زادوولد متعلق به زنانی است که در دهه اول قرن بیست و یکم به سن باروری رسیدهاند. نرخ زاد و ولد بین سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲، ۱۵ درصد کاهش داشته است. این گزارش به روندی مشابه طی سالهای دهه ۳۰ و ۷۰ اشاره میکند، دورههایی که همزمان با بحران های اقتصادی بودهاند. جالب است که این زنان (زنان به بلوغ رسیده در اوایل هزاره) چندان تمایلی به ازدواج هم نشان نمیدهند. مشخص نیست آیا زنان تمایل دارند مجرد باقی بمانند چون نمیخواهند بچه دار شوند یا بچه دار نمیشوند چون درگیر یک رابطه قوی و مطمئن نیستند. به هر روی، تهیه کنندگان گزارش به بحران های اقتصادی اخیر به عنوان دلیل این تغییر اشاره کردهاند.
بث باومن، یک حسابدار تازه کار شرکت دزموند و لوییس میگوید:” با اینکه تعدادی از همکلاسی های دبیرستان من بچه دار شدهاند، من بچه خودم را دارم و آن وام دانشجویی است. در این مرحله از دوران کاری ام بچه دار شدن از نظر اقتصادی نامعقول خواهد بود. چون من در شغلم تازه وارد هستم و آنقدر حقوق نمیگیرم که خانه والدینم را ترک کنم. من از پس اداره خودم برنمی آیم چه برسد به یک بچه”.
طبق گزارش اخیر وزارت کشاورزی آمریکا، هزینه پرورش کودکی که در سال ۲۰۱۳ متولدشده باشد تا سن ۱۸ سالگی حدود ۲۴۵۰۰۰ دلار خواهد بود.
اشلی کریز، مدیر ۳۱ ساله یک کلینیک، میگوید تصمیم ندارد تا زمانی که ازنظر مالی مستقل نشده است بچه دار شود. او که فرزند طلاق بوده است میگوید سختیهایی را که مادرش برای تأمین مخارج زندگی کشیده به یاد میآورد. ” من به تصمیم مادرم احترام میگذارم ولی متأسفانه زندگی او ازنظر مالی پس از طلاق دشوار شد. برای من، مستقل شدن از نظر مالی پیششرط قدمهای بعدی است”. کریز میگوید بسیاری از جوانان، چه زن و چه مرد، با او در مورد به تعویق انداختن ازدواج صحبت کردهاند. برای برخی از آنها ازدواج اصلاً گزینه مطرحی نبوده است. او میگوید بزرگ کردن بچهها پرهزینه است و جوانان بیشتر درگیر پیدا کردن کار مورد علاقهشان برای بازپرداخت وام تحصیلی و قبضهایشان هستند. او اضافه میکند که بیشتر همکاران و دوستان همسن او، تصمیمش برای به تأخیر انداختن تشکیل خانواده را درک میکنند ولی بزرگترها از جمله پدر و مادرش با این تصمیم او موافق نیستند.
با این حال مشکلات مالی تمام داستان نیست. با اینکه بحران های اقتصادی، تأثیر منفی بر جنبه های متعددی از زندگی جوانان داشته اما از طرف دیگر روحیه منحصر به فرد کارآفرینی را در این نسل شکل داده است. در واقع تعداد شرکتهایی که حداقل یک مؤسس زن داشتهاند طی سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ از ۹٫۵ درصد به ۱۸ درصد رسیده است.
نسل ما آموخته است که زندگی ممکن است با هشداری کوچک از این رو به آن رو شود. برای همین به جای اینکه منتظر رخ دادن بدترینها بماند افق دیدش را گسترش میدهد، تجارت خودش را شروع میکند تا بر امنیت مالیاش کنترل داشته باشد. بااینحال این جاهطلبی با این درک همراه است که بچهدار شدن این تصویر زندگی موفق را خدشهدار میکند.
دیانا لامون، صاحب یک رستوران موفق میگوید: “مادر من یک مدیر اجرایی قدرتمند بود و من هرگز وقتی بچه بودم او را ندیدم. وقتی متوجه شدم که جاه طلبی مادرم را دارم، میخواستم شرایطی را فراهم کنم که همشغل تماموقت داشته باشم و هم قادر باشم به عنوان مادر وقت بیشتری با بچههایم بگذرانم”.
لامون که جوانترین در بین چهارده خواهر و برادر خود است که همه آنها بچه دار شدهاند، همیشه درک روشنی از تأثیراتی که بچه دار شدن بر زندگی او خواهد گذاشت داشته است. ” شغل من ایجاب میکند که من و همسرم که شریک تجاریام نیز هست، ساعات طولانی درگیر کار باشیم. بااینحال در حال حاضر ما از چالشهای کار و آزادی عملمان برای سفر کردن لذت میبریم. من امیدوارم این تجربههای گرانبها زمانی که وقتش برسد، ما را به والدینی حتی بهتر تبدیل کند”.
به زنان مدرن تلقین شده که این توانایی رادارند که همهچیز را با هم داشته باشند. بسیاری از آنها با موفقیت و اعتمادبهنفس نقش دوگانه خود بهعنوان مادر شاغل را ایفا کردهاند. اما مردان با توقعات یکسانی در مورد تشکیل خانواده، انجام وظایف مدیر اجرایی خانه، آشپز، نظافتچی و همهفنحریف در یک کار تماموقت روبهرو نیستند.
آن-ماری اسلاوتر در یادداشتی برای نشریه آتلانتیک در مورد این باور که « مادر بودن و موفقیت حرفهای درآنواحد٬ نیازمند توانایی فوق بشری یا ثروت بسیار است» مینویسد:
«زنان نسل من با این باور فمینیستی بزرگ شدند، چون ما مصمم هستیم به خاطر زنان نسل بعد٬ پرچم را بر زمین نگذاریم. ولی گویا نسل جوان گوشش به این حرفها بدهکار نیست و نمیداند شعار “شما میتوانید همه چیز را با هم داشته باشید” تحریف واقعیت است.»
همه زنان همه چیز را باهم نمیخواهند و شاید ترجیح یکی بر دیگری (خانواده یا شغل) یک انتخاب خودخواهانه باشد همانطور که همه انتخاب های شخصی هستند. اما این دلیل نمیشود که زنانی را که دومین گزینه را انتخاب کردهاند مورد قضاوت قرار دهیم یا آنها را وادار به انتخاب دیگری کنیم.
کریز میگوید:” انتخاب برای بچه دار شدن تنها یک انتخاب است. اگر کسی می می خواهد بچهدار شود و میتواند بین خانواده و شغلش تعادل برقرار کند این به تصمیم خودش مربوط است. همانطور که اگر کسی به هر دلیلی بچهدار نشدن را انتخاب کند ما باید به تصمیم او احترام بگذاریم”.
مترجم : صبا جودکی
منبع: فوربز
دیدگاهتان را بنویسید