آزادی مرد مسلمانی که با میله فلزی به دختر نوجوان خود در منچستر حمله کرده بود

پیامد شوم نسبی‌گرایی فرهنگی برای زنان

– نگار مسروری

حسین علینزی نام مردی است که جای مهر بر پیشانی‌اش در عکس، دینش را نشان می‌دهد. حسین ۵۹ ساله که پدر هفت فرزند است، حدودا یک سال پیش در بیرون مدرسه دخترش، چنان او را با میله فلزی کتک زد که دختر راهی اورژانس شد.

بر اساس گزارش‌ها، دختر ۱۵ ساله‌ی حسین از او درخواست می‌کند که او را زودتر به مدرسه برساند چون معلمانش گفته‌اند که در روز امتحان زبان بهتر است زودتر به مدرسه بیاید. او قبول می‌کند اما وقتی که ساعت هفت و نیم صبح به مدرسه میرسند، با دیدن در بسته مدرسه، حسین شروع به اتهام زنی به دختر خود کرده و با یک میله فلزی به او حمله می‌کند. در حین حمله، حسین دختر نوجوان خود را متهم می‌کند که قصد دیدار با یک پسر را داشته و او را بابت آرایش کردن سرزنش می‌کند، آرایشی که دختر جهت پوشاندن کبودی‌های قبلی به پیشنهاد مادرش استفاده کرده بود. در اثر ضربات پدر به سر دختر، دختر نوجوان برای چند لحظه از هوش می‌رود اما دوباره به هوش آمده و در امتحان شرکت می‌کند اما احساس سرگیجه و حالت تهوع باعث می‌شود که در وسط امتحان به اورژانس منتقل شود. پس از معاینه، پزشکان در ۱۴ جای بدن دختر آثار ضرب و جرح را مشاهده کردند.

به گفته دختر نوجوان، پدر او دو سال به صورت مداوم او را آزار داده و بارها او را تهدید به قتل کرده بوده است. او همچنین حق رفتن به پارک را نداشته و تنها حق داشته با دختران خانواده خود معاشرت کند.

با وجود اینکه پزشکان تایید کردند که دختر نوجوان مدتها تحت آزار فیزیکی بوده است و خود حسین نیز اعتراف کرد که به دختر خود حمله کرده است، دادگاه او را محکوم به زندان نکرد. دلیل محکوم نشدن او، عشق و علاقه دخترش به او عنوان شده است.

عشق و علاقه‌؟ اینکه دختری نوجوان و آزاردیده به دادگاه بیاید و خود را مایه «شرمساری خانواده‌» بداند و برای پدری آزارگر به بهانه سرپرست خانوار بودن طلب بخشش کند، نشانه عشق و علاقه به پدر است یا نشانه فشار روانی از سوی خانواده؟ هر شخصی که کوچکترین اطلاعی از خشونت و تاثیرات قربانی‌نکوهی داشته باشد می‌تواند در بین اظهارات دختر در دادگاه نشانه‌های آزار روانی و اجبار را ببیند اما قاضی نه تنها چشم خود را بر روی تمامی این نشانه‌ها می‌بندد بلکه احتمال تشدید خشونت و به قتل رسیدن دختر را نیز نادیده گرفته و به بهانه عشق فرزند به والد، والد آزارگر را دوباره به خانه می‌فرستد.

اما چرا قاضی دادگاهی در انگلستان این چنین حقایق را نادیده می‌گیرد و قربانی را دوباره در معرض خشونت قرار می‌دهد؟ پاسخ را باید در صحبت های وکیل مدافع حسین پیدا کرد. او در دفاع از حسین گفت که حسین هنوز کاملا با «رفتار فرهنگی جدید» سازگار نشده است٬ گویی که با میله فلزی کتک زدن فرزند خود بخشی عادی از فرهنگ و آداب و رسوم اوست و نمی‌دانسته چنین کاری اشتباه است و به زمان احتیاج دارد که بفهمد در «فرهنگ جدید» نباید با ضربه‌های مداوم دختر خود را راهی بیمارستان کند. در این بین هیچکس نمی‌پرسد که اگر این بخشی از «فرهنگ» آنهاست و آنها واقعا نمی‌دانند که با میله فلزی به جان دختر خود افتادن کاری وحشیانه است، چرا مادر دختر به او پیشنهاد داده بود که با لوازم آرایش کبودی‌های خود را بپوشاند. رفتار فرهنگی خوب و درست که به مخفی کاری احتیاج ندارد! این دفاع احمقانه دلیل اصلی بخشیدن پدری است که سالها دخترش را آزار داده است. اگر آن دختر نوجوان و خانواده‌اش سفیدپوست و مسیحی بودند، دادگاه پدر را به زندان محکوم می‌کرد و دختر نوجوان را نزد روانشناس می‌فرستاد تا بداند او مقصر خشونت پدرش نیست. در آن صورت قاضی به وکیل مدافع گوشزد می‌کرد که هیچ عذر و بهانه‌ای برای خشونت قابل قبول نیست و به او می‌گفت که دانستن غلط بودن خشونت فیزیکی به وجدان احتیاج دارد و نه به سازگاری فرهنگی!

این پیامد شوم نسبی‌گرایی فرهنگی برای زنان مسلمان‌زاده است، کشوری غربی که ادعای مقابله با خشونت مردان بر زنان را دارد از آنها محافظت نمی‌کند چون سفید و مسیحی نیستند. زنان مسلمان‌زاده در جوامع اسلامی خود دعوت به سکوت در مقابل آزارگر خود می‌شوند چون خشونت به زنان خانواده «حق اسلامی مرد مسلمان» است و در جوامع غربی، جایی که باید بتوانند از حداقل حقوق انسانی خود بهره‌مند شوند، همه از ترس انگ اسلام‌هراسی چشم خود را بر خشونت مردان مسلمان بر زنان می‌بندند.

لینک خبر: https://www.mirror.co.uk/news/uk-news/dad-batters-schoolgirl-metal-bar-30632840.amp

امتیاز شما به نوشته؟
[کل: 1 میانگین: 5]
اشتراک‌گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *