Ali Movafeghi, Rapist

استادم در خانه‌اش به من تجاوز کرد

مریم (اسم مستعار) پیشتر داستان «من هم» خود را به زبان انگلیسی نوشته و در فضای انگلیسی زبان منتشر کرده است. حالا او قصد دارد یک قدم دیگر بردارد و در فضای فارسی زبان هم آن را منتشر کند. افشاگری تجاوز علی موافقی٬ استاد دانشگاه تبریز برای اولین بار به زبان فارسی در صفحه فمینیسم روزمره منتشر میشود.

متن کامل نامه مریم خطاب به استاد متجاوزش در زیر آمده است.

به استاد راهنمام دکتر علی موافقی که به من تجاوز کرد و هنوزم تو دانشگاه تبریز استاده

خیلی وقتا به این فکر می‌کنم که اون کار کثیفو‌ خودخواهانت چقدر زندگیمو عوض کردیا چقدر دیدگاهمو به زندگی عوض کردو بعدش از خودم می‌پرسم که اصلاً تأثیری رو زندگی تو داشت؟

یادم میاد اون روز صبح با خوشحالی از خواب بیدار شدم چون می‌خواستیم بریم نمونه‌های گیاهی رو برای کارم جمع‌آوری کنیم؛ یعنی بالاخره میتونستم آزمایش هامو شروع کنم. مطمئنم یادته هر بار که گیاهمو تو فیلد پیدا می‌کردم چقدر خوشحال می‌شدم! حتی بعضی از دانشجوهات بهم گفته بودن که تو سر کلاسات راجع به من گفته بودیدر مورد اینکه یه دانشجوی جدید داری به اسم مریم، که این‌قدر با اشتیاق کار میکنه که تو تاحالا هیچکی مثل اونو ندیدیبا این حال به خودت اجازه دادی این شور و شوق منو نابود کنیدر مورد علاقه من به رشته زیست‌شناسی گیاهی درست می‌گفتیاما بعد از اون، هر بار که دوباره به جمع‌ آوری رفتم، منو یاد اون روز که با تو رفتم انداخت و دیگه هیچ‌وقت اونقدر خوشحال نشدمانگار تو روی یه غذایی که قبلاً خیلی دوست داشتم بالا آوردیاشتیاقمو به چندش تبدیل کردیاعتمادمو به دل‌شکستگی، سردرگمی، غم، درد و عصبانیتآرهنفرت توش نبودچون من بلد نبودم چطوری متنفر بشممن تا اون موقع این‌قدر ساده بودم که باور داشتم هیچکی عمداً کار بدی انجام نمیدهفقط نمیدونه و نمیفهمه که داره اذیت میکنهواسه همین دلیلی هم برای تنفر وجود ندارهحتی الان هم مطمئن نیستم ازت متنفر باشمنفرت هیچ‌وقت نیومدهمیشه فقط درد بود و غصهحتی زمانی که کم‌کم فهمیدم چه‌کاری با من کردیو چقدررررر کارت بد بود

این‌قدر پست بودی که همه چیزو از قبل برنامه‌ریزی کرده بودیو طبق همون نقشه پلیدت پیش رفتی! وقت داشتی با خودت فکر کنیپشیمون بشیتصمیم بگیری این کارو با من نکنی، اما نه! واقعیت اینه که تو آگاهانه تصمیم گرفتی که نقشه پلیدت رو پیش ببری! تو آگاهانه انتخاب کردی به یه دختر بی‌گناه تجاوز کنی

 یادمه وقتی اومدی دانشگاه دنبالم که بریم جمع‌آوری، با هیجان بهت گفتم که یه کم وقت داشتم تا تو برسی و رفتم تپه‌های اطراف دانشگاهو چک کردم و دو تا نمونه از گیاهمو پیدا کردمجواب تو به این حرفم، به‌عنوان استاد راهنمام، این بود کهچرا این کارو کردی؟! حتماً رفتی بالای تپه عرق کردی!… ” ببخشید که بدنم رو تمیز و از حموم در اومده می‌خواستی قبل از اینکه بهم تجاوز کنی! من فکر کردم ما داریم میریم جمع‌آوری گیاه! عرق کردن انتظار می‌رفت! بعدش بهم گفتی که کلیدهاتو تو خونه جا گذاشتی، کلیدهای اون آزمایشگاهی که وقتی برگشتیم باید نمونه‌ها رو توش آماده می‌کردیمگفتی باید بریم دم خونه و کلیدها رو برداریمیادمه وقتی رسیدیم دم خونت، من خیلی طبیعی انتظار داشتم که تو ماشین منتظر بمونمو تو بری کلیدها را برداریاما نه! تو به این قسمتشم فکر کرده بودی! برا این قسمت هم برنامه‌ریزی کرده بودی! گفتیمن نمی‌خوام همسایه‌ها ببینن که یه دختر غریبه تو ماشین من نشسته، فکر بد میکنن، تو هم با من بیا تو “…  و من اصلاً به چیزی شک نکردم! مثل یک آدم نرمال دنبالت اومدماصلاً فکر نکردم که تو یه آدم نرمال نیستی.

وقتی رسیدیم، تو در رو قفل کردی و به سمت من اومدیو سعی کردی لباس هامو در بیاری! هر چی تلاش می‌کردم ازت دور شم، تو بیشتر منو کشیدی طرف خودتنمیتونستم باور کنم! من این‌قدر پر از اعتماد و خلوص و سادگی بودم که هی سعی کردم با حرف زدن ازت بخوام این کارو نکنی! آرهمن فقط با حرف بهت گفتم این کارو نکنجیغ‌وداد نکردمفقط باهات حرف زدمبا زبون ازت خواستم این کارو نکنی! چون این تنها راهی بود که بلد بودم با یه آدم حرف بزنمو نمی‌دونستم بعضی از آدما واقعاً آدم نیستنانسان نیستنیا شاید میتونن هر وقت بخوان خاموش و روشنش کننکه خیلی عجیبهچطور کسی میتونه انسانیتشو خاموش، روشن کنه؟!

شوکه شدم وقتی تو یه دفعه همه لباسهاتو جلوی من درآوردیو وقتی دستامو گذاشتم رو چشام تا لخت نبینمت، تو منو انداختی رو زمینو به زور شلوارمو کشیدی پایین. یادمه ازت خواهش می‌کردم این کارو نکنییادمه پشت سر هم بهتگفتم «نه»«نکن»اما تو دوباره انتخاب کردی که گوش ندیانتخاب کردی بد باشیهمون جا وسط خونتجلو در ورودیت، منو چسبوندی به زمینو بهم تجاوز کردی!

هنوزم وقتی بهش فکر میکنم چندشم میشهبدنم میلرزهیادمه کلی احساس ناتوانی می‌کردمیادمه با خودم فکر می‌کردم چقدر اشتباه بود که فکر می‌کردم آدم قوی و ورزشکاری هستممن تموم تلاشمو کردم که متقاعدت کنم این کارو نکنیو تو تموم تلاشتو کردی که به من ثابت کنی بعضیا زبون نمیفهمنفقط زور میفهمنو من اونقدر زور نداشتم که بتونم جلوی تو رو بگیرمیادمه باهام مثل یک بچه کوچیک حرف می‌زدیو سعی می‌کردی منو ساکت کنی، انگار که داری یک بچه خردسال رو آروم می‌کنیاین یعنی می‌دونستی من چقدر از اون نظر ساده و بی‌تجربه بودمدقیقاً مثل یه بچه بی‌دفاعو تو هیچ مشکلی نداشتی با اینکه به اون بچه بی‌دفاع تجاوز کنیوقتی بالاخره کارت تموم شد و از روم پاشدی، چشمامو باز کردمتو دیدی چقدر وحشت زده و گیج بودم وخیلی خونسرد صورتمو بوس کردی و گفتینگران نباش، سکس اول فقط استرسهو من گیج مونده بودم کهاینکاری که این کرد سکس بود؟

بدتر از همه این بود که سعی می‌کردی متقاعدم کنی که بهم لطف کردیمی‌گفتی خیلی فاجعه است که یه دختر ۲۴ ساله تا حالا رابطه جنسی نداشته و من بهت لطف کردموقتی بالاخره رفتی کنار، من لباسامو پوشیدم و تو حتی بعدش منو بردی جمع‌آوری و این‌قدر پررو و کثیفی که آخرش هم گفتیچه روز مفیدی! به همه کارامون رسیدیم!!!” و من همون جوری گیج مونده بودم که چی شد امروز؟!

بعضی وقتا با خودم فکر می‌کنم که تو منو به‌عنوان طعمه خودت انتخاب کردی چون میدونستی که من مادرندارمیا هیچ خانمی که بتونم باهاش حرف بزنم تو زندگیم نیستخیلی چیزا از ذهنم گذشتحتی از اینکه تو متأهل بودی و بچه داشتی عذاب وجدان گرفتمچون فکر می‌کردم دو‌تا آدم لازمه برای اینکه یه خیانت اتفاق بیفتهو من آدمی نیستم که خیانت کنمتموم! فکر کنم من هنوزم در اون مورد یه کم عذاب وجدان دارمو چیزی که خیلی داغونم میکنه اینه که نمیتونستم این کارتو گزارش کنم یا به کسی بگم! چون ما تو ایران زندگی می‌کردیم و اونم تو شهر سنتی تبریز! من احتمالاً از دانشگاه اخراج می‌شدم و شاید حتی اجازه دوباره کنکور دادنو بهم نمیدادنو توی موذی هم مدام منو میترسوندی و کنترل میکردی و بهم میگفتی نه تنها منو اخراج میکنن بلکه تو رو هم اعدام میکنن! و مسلما من نمیخواستم مسئول مرگ کسی باشم! اما تو بدون که تو مسئول مرگ منی! چون یه بخشی از وجود من به خاطر کاری که تو‌ باهام کردی مرد

من تونستم برای دکترام بورس بگیرم تونستم فارغ التحصیل بشم و تحقیقمو ادامه بدمتونستم کاری رو که بهش علاقه دارم انجام بدماما کاری که تو با من کردیزخمی که تو‌ بهم‌ زدیهیچ‌وقت خوب نشدفقط در طول این سالها هی عفونیتر و عمیقتر شدو میخوام بدونی که خیلی درد دارهدرد داره که تو از معصومیت و‌سادگی من سوء استفاده کردیاز اعتماد و مهربونیم سو‌ء استفاده کردیهمیشه میدونستم آدمای بدی تو دنیا وجود دارن که تجاوز میکنن! اما نمیدونستم که اون متجاوزا حتی میتونن معلمت باشنمیتونن متاهل باشن، بچه داشته باشن و یه زندگی به ظاهر عادی داشته باشنهمیشه فکر می‌کردم اونها جنایتکارایی هستن که دائم در حال فرارن! نمیدونستم جنایتکارایی مثل تو میتونن یک استاد محترم دانشگاه باشن و بخش شیطانی خودشونو پنهان کننتو خیلی چیزهارو از من دزدیدیواسه همین میگم که دوست دارم‌ بدونم اینهمه دردی که برا من ساختی اصلا تاثیری رو زندگی تو داشت؟

۱۸ دسامبر ۲۰۲۳

پی نوشت: مدارک زیر از ابتدا در اختیار فمینیسم روزمره وجود داشته ولی به درخواست مریم منتشر نشده بود ولی از آنجایی که عده‌ای اصرار بر انتشار این مدارک داشتند آنها را به درخواست مریم منتشر می‌کنیم.

مکاتبات علی موافقی با قربانی

امتیاز شما به نوشته؟
[کل: 28 میانگین: 4.3]

یک نظر

  1. فرناز پاسخ

    واقعا متاسفم برای این مثلا استاد و مطمئنا این اولین و آخرین تجاوزش نبوده و هستند کسانی که هنوز سکوت می کنند و افتخار می کنم به خانم دانشمندی که با وجود این رخداد تلخ و با روحی زخمی به تلاش خودش ادامه داده و این هیولا نتونسته انگیزه و اشتیاق علمیشو از بین ببره. از مسئولین دانشگاه می خوام که با ایشون برخورد و از کار برکنارش کنن تا درس عبرتی باشه برای دیگر اساتید متجاوز.

  2. جلبک پاسخ

    استاد بزرگ ما‌ عجب کوچیک بود. اگر این روایتها ادامه داشته باشه میشه تقریبا مطمئن بود از متجاوز بودن موافقی، ولی اگر همین یه روایت باشه، کمتر میشه باور کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *